سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پچ پچهای چندتا رفیق
قالب وبلاگ

بله فسقلی جان یادم است خیلی هاالتماس دعا گفتند الهی خدا سلامتی وبرآورده بخیر شدن حوایجشان را عنایت فرماید.

اما یک نفررا نیز خیلی بایدیادمان باشه دعا کنیم،کسی را که به قول مرحومه ی مادر بزرگ مادرم:"مَلک بود صورت اِنسون "

ازجانب خدا وما در نهایت ناباوری بدین راحتی راهی مشهد الرضا(ع)شدیم.من که همش دعاگویشانم.خداخیرشان دهد انشاالله.


[ دوشنبه 92/9/25 ] [ 3:54 عصر ] [ قلقلی ] [ نظر ]

هواپیما که کلی تاخیر در پرواز داشت. ولی اینهم خودش لحظه های شیرینی رو برامون ساخت شکر.

داخل هواپیما که کلی از دست آقاپسری که دستشویی نمیرفت از ترس اینکه تعادل هواپیما به هم نخوره خندیدیم. و البته یادت هست که منِ فسقلی به سمیه خانوم قول دادم وسط حرف زدنهام نفس هم بکشم.

و نهایتا رسیدیم هتل. روو نقشه مسیر رفت و آمدمون رو مشخص کردیم تا فردا صبح بی دقدقه راهمون رو بکشیم بریم سمت حرم آقا امام رضا(ع)

قلقلی جون یادت هست کیا بهمون التماس دعا گفته بودن؟

همه ی رفیق و رفقای وبلاگی, بروبچ شرکت و محل کار, آبجی خانوم ها و آقا داداش, خاله , دایی,عمو, عمه و کلیه بروبچ آنها...

دیگه کیا بودن؟http://mojdeh.persiangig.com/sheklak/topol/13.png

http://mojdeh.persiangig.com/sheklak/topol/12.pngقلقلی جان یادت هست ؟؟؟؟؟؟؟

 


[ دوشنبه 92/9/25 ] [ 12:19 عصر ] [ فسقلی ] [ نظر ]

.فسقلی جان یادت میاد با جه شوقی منتظر دیدن گنبد حرم امام رضا(ع) از پنجره های هواپیما بودیم , اما با اینکه گفته بودی از کدام سمت خواهیم دید،نشد وقتی به فرودگاه مشهد رسیدیم هواپیما اول کمی تا شرایط برای نشستنش مهیا شود در هوایش ماند و من شوخی میکردم میگفتم:"هنوز نرسیدیم من که گنبد را ندیدمتبسم

اما لحظه ی خروج از هواپیما بود، چه حس وحال خوبی داشت قدم روی خاک مشهد الرضا گداشتیم رسیدیم و بیتاب رفتن به حرم بودیم.خدا را شکر این زمان رسید.خدا را صدهزار مرتبه شکر.الهی خدا قسمت همه دوستدارانش کند انشاالله.پیشاپیش زیارتت قبول،التماس دعا


[ شنبه 92/9/23 ] [ 1:49 عصر ] [ قلقلی ] [ نظر ]

السلام علیک

  السلام علیک یا علی بن موسی الرضا....

قلقلی جان یادت هست روز اول ورودمون رو ؟!...

صبح بعد از صبحانه پیاده راه افتادیم سمت حرم آقا امام رضا(ع). با اینکه نصف شب رسیده بودیم و خواب درست و درمونی هم نرفته بودیم ولی عشق زیارت آقامون, امام رضا(ع) از اون مدل عشق و حال هاییست که انرژی تزریق میکنه توو وجود آدم.

نزدیک حرم تووی پارکینگ وضویی تازه کردیم و جورابی شستیم و با ریل اومدیم صحن جامع رضوی , نوحه و روضه خوانی برپا بود...... نماز خوندیم و راه افتادیم سمت ایوون.

از صحن اسماعیل طلا یا همون پنجره فولاد به سمت گنبد امام رضا(ع) سلام دادیم و وارد شدیم, هوا سرد بود و سرِ شیخ حسنعلی نخودکی هم خیلی شلوغ بود. توو صحن رووی فرشا نشستیم و اولین زیارتنامه رو خوندیم. بعد از زیارت از ایوونِ طلای همون صحن واردِ رواقها شدیم .

قربون محبت آقا برم. شکر خدا. نایب الزیاره خیلی از بروبچ بودم. نایب الزیاره خانواده. خاله ها, عمه ها, عمو, دایی... جای همگیشون خالی. چه لذتی داشت......


[ دوشنبه 92/9/18 ] [ 12:21 عصر ] [ فسقلی ] [ نظر ]

سلام فسقلی جان،بالاخره انتظار به سر رسید.

گرچه از خبر تاخیر ساعت حرکت قلبم داشت می ایستاد ولی عاقبت لحظه ی رفتنمان رسید. خدا راشکر در راه رسیدن به فرودگاه بودیم که تماس گرفتند"دارد زمان حرکت میشود سریعتر خود را برسانید."

چه شوق و شعف خاصی همه وجودمان را گرفته بود!

وقتی داخل شدیم مسئولی که ساکها را تحویل میگرفتند با عجله بارها را تحویل گرفتند و گفتند "بفرمایید". آنقدر عجولانه صحبت کردند که فکر کردیم همه سوار هواپیما هستند و خلبان منتظر رسیدن ماست!خیلی خنده‌دار

یکی از دوستان خانوادگیمان همسفرمان بودند که خیلی وقت هم بود ندیده بودیمشان،خیلی شرایط شادی آور بود.

راستی یادت می آید: شما با پدرومادر گرامیت زودتر از من ومادرم رسیده بودید وچون بلیطها پیش ما بود فکر کرده بودید: همان پروازی هستیم که ساعت 1بامداد انجام میگیرد، همدیگر را پیدا کردیم و آمدید ساکت را به بار دادید.

الان هم که مینویسم به اندازه آن لحظه، هیجان دارم ،الهی تا هست از این هیجانات باشد، زیارتت قبول حق انشاالله.

میدانستم سفر زیارتی رفتن با هات، دلنشین تر از تنها سفر زیارتی رفتن است. خدا را شکر، فسقلی جان الهی دست پر باز گردیم . انشاالله.

Cute

یادت هست اون بچه متفکری رو که به مامانش میگفت میخوام برم دستشویی, ولی وقتی باباش میخواست ببرتش خیلی مظلومانه به باباش میگفت میترسه که اگه از جاش بلند بره دستشویی تعادل هواپیما بهم بخوره....خیلی خنده‌دار


[ شنبه 92/9/16 ] [ 12:6 عصر ] [ قلقلی ] [ نظر ]

پروردگار قدرتمندم، پرستش خود را بر بندگانت واجب کرده ای و آنها را به دعا و نیایش فرمان داده ای و خدای بزرگم خودت هم اجابت دعای ما را ضمانت کرده ای

خدای مهربانم مرا ببخش به خاطر اشتباهاتم و هرخطایی که از من سرزده

خدای بزرگم از تو با تمام وجودم درخواست میکنم که مرا به خودت نزدیک تر کنی

خدای عزیزم مرا یاری ده که شکرگزار تو باشم

خدای مهربانم در همه حال نسبت به من مهربان باش و در همه لحظه ها به من رحم کن

                آمین  آمین آمین

"ضمن سپاس از خانم معصومه تیموری"


[ یکشنبه 92/8/19 ] [ 11:5 صبح ] [ قلقلی و فسقلی ] [ نظر ]
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
نویسندگان
لینک های مفید
امکانات وب

--------


بازدید امروز: 0
بازدید دیروز: 5
کل بازدیدها: 100236