پچ پچهای چندتا رفیق |
تا حالا در خلوتت به دوستی فکر کردی که خیلی وقت باشه خبری ازش نداری؟چکار کردی؟ بگو اینطوری نبودی که فقط اخرین تماسش را یاداوری کنی و بگی اینهمه وقت ترجیح داده بیخبر باشه،غرورت اجازه نده خبری ازش بگیری شاید او دلتنگتر و تنهانر از توباشه،چه میدانی!!دوستی معنیش این نیست که دوستی فقط وقتی خودت بخواهی یا احتیاج داشته باشی کمی از غرور و سردیت دست بردار،شک نکن نتیجه ترای هردوتان شگفت اور زیبا خواهد بودوامتحان کن اگر درست نبود؟ [ شنبه 92/6/30 ] [ 4:34 عصر ] [ ]
[ نظر ]
بغضی وقتها دلم داره از یکنواختی میپوسه،دنبال یک هیجان شیرین میگردم اما نیست سراغ اینترنت میام شاید ازپیام دوستی شاد شوم اما دریغ.....هیچ...که هیچ...حتی خبری از تو هم نیست فسقلی اخر تو دیگه چرا؟!!!!! [ یکشنبه 92/6/17 ] [ 5:51 عصر ] [ ]
[ نظر ]
قلقلی جون دیشب رفته بودیم چهارباغ برا خرید. یوخده گشنم شد. رفتم دم یکی از این میوه فروشیهای شیک چهارباغ بالا.... موز خریدم ,دونه ای 700تومن! گرفتم توو دستم سنگین و خوب بود. جات خالی خوردمش خوش مزه. بعد دیدم. اگه وزن پوستش رو ضربدر 700 تومن کنیم و تقسیم بر وزن کل موز کنیم , قیمت پوستش میشه 275 تومن!...... هیچی دیگه , پوستشم خوردم........ [ سه شنبه 91/12/29 ] [ 11:52 صبح ] [ قلقلی و فسقلی ]
[ نظر ]
لیست دل تکانی سال نو: 1- پاک کردن غمهای گذشته از دل قلقلی جون خونه تکونی دلت مبارک. [ پنج شنبه 91/12/24 ] [ 8:14 صبح ] [ قلقلی و فسقلی ]
[ نظر ]
گاهی وقتها انگار چشمهام اینقدر که میتواند بخوابه کاری بلد نیست ضد حال بدی است.هنوز سرم روی پشتی نرفته خوابم. 2هفته دیگرنوروز میشه اینطور بمانم که نمیشه [ دوشنبه 91/12/14 ] [ 1:32 عصر ] [ ]
[ نظر ]
بعضی وقتها درشب بیدار میشوم تا باز خوابم ببره طول میکشه،صبح عوضش ظهر بیدار میشم، حس بدی پیدامیکنم، انگار بخشی از عمرم کم شده [ شنبه 91/12/5 ] [ 12:8 عصر ] [ ]
[ نظر ]
از عکسای سایتش استفاده زیاد میشه کرد. به درد میخوره . خوشگس برای پرینت گرفتن مگه نه قلقلی؟! قلقلی جات خالی یه شامی خوردم توپ. از ترس رژیم غذایی که دکتر گفته برات مینویسم . به معده ی نازنینم حق دادم که امشب و فردا شب حسابی پرخوری کنه. از 4شنبه چشم دیگه حرف دکتر رو گوش میدم. قول قول
[ یکشنبه 91/11/29 ] [ 11:21 عصر ] [ قلقلی و فسقلی ]
[ نظر ]
قلقلی جان ظهری شومام بخیر. آخه دیدم همه در آرامشی کامل خوابیدن آ حرفی هم از بیرون رفتن از خونه نیست. فقط نزدیکای ظهر که شد , خواهر و مادر و .... برای کارای آشپزخونه بلند شدن آ آستین زدن بالا . فکر کنم مرحله های اولی خونه تکونیس. قلقلی جان , شوما که میدونی! من حا آ حوصله خونه تکونی ندارم. انشالله یه وقتی تیگه. انشالله هر وقت حالش رو پیدا کردم یه سری توو اتاقی خودم میزنم آ روو میزما تمیز میکنم. کتابخونه ی گردآخاک گرفدما دسمال میکشم. لپ تاپمم تمیزش میکنم. کفشای سوراخ آ کهنه شدمم میندازم. جورابمم میشورم. روزنامه های قدیمی رو هم باید بدمشون به بازیافت. انشالله. [ جمعه 91/11/27 ] [ 12:28 عصر ] [ قلقلی و فسقلی ]
[ نظر ]
هی قلقلی جان. این روزها هرچی رفیق مفیق دارم یه سری زده مشهد . انگاری امام رضا فقط واسه من جا کم داشت. البته خب حتما یه گستاخی. بدی.... کردم که نطلبیدن من رو فقط ای کاش به حرمت دل نازک مادرشون فاطمه زهرا هرچی زودتر ما رو هم بطلبن. یه سری بریم زیارتشون. مگه نه؟! [ چهارشنبه 91/11/25 ] [ 8:39 عصر ] [ قلقلی و فسقلی ]
[ نظر ]
سلام،سلامت وشادی انشاالله. امروز متنی نوشتم ولی هرچه فرمان ارسال دادم به روی خودش اینترنت نیاورد من فرمانی میدم،کفرم درامده [ چهارشنبه 91/11/25 ] [ 12:5 عصر ] [ ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |