سفارش تبلیغ
صبا ویژن

پچ پچهای چندتا رفیق
قالب وبلاگ

فسقلی سلام،یکی از دوستانم که مرتب جمکران میرود.بدون برنامه ریزی قیلی انشاالله3شنبه زایر امام رضا(ع)است بهش گفتم:"زیارت امام رضا(ع)همیشه افتخار است زمانهایی که بدون برنامه ریزی قبلی پیش میاید دیگه خیلی دلنشینتر خواهد بودانشاالله.من هم آخرین بار در شرایطی وبنحوی باور نکردنی دعوت شدم التماس دعا خیلی زیاد برای خانواده ام وخودم دارم.الهی دست پربیایی.به امیدخدا

عکس حرم امام رضا علیه السلام

حتمایادت میاد فسقلی جان چه حالی در آن سفر کردیم.انشاالله باز هم قسمتمان شود.


[ دوشنبه 92/11/7 ] [ 1:59 عصر ] [ قلقلی ] [ نظر ]

بالاخره دراین روز سرد که با تاکسی تا حرم آمدیم،مصمم بودیم تا این روز حتما برای نماز ظهروعصر حتما به نماز جماعت برسیم.به آقا سلام دادیم واینبار سمت مسجد گوهرشاد رفتیم،خود مسجد را تعمیر میکردندوامکان ورود بدان نبود ولی نمازظهرو عصر در شبستان مسجدگوهرشاد برگزار میشد،خود را بدانجا بموقع رساندیم،راستی یادت میاد از راهرویی که منار طلایی امام رضا(ع)را دیدیم وسلام دادیم ،چه منظره زیبایی بود!

نماز جماعتی که بجاآوردیم برایمان خیلی دلنشین بود،مگرنه؟لذا حتما خدا نیز از ما پذیرفته آن را،شکرخدا،اگر دفعات دیگر هم بدین مصممی وتوجه آمده بودیم،یقینا به نماز جماعت میرسیدیم،نه به پایان آن!به هرحال خدا راشکر!الهی زیارت مشهد بزودی قسمت همه خواستارانش شودوالهی باز هم"ضامن آهو "دعوتمان فرماید.


[ دوشنبه 92/10/23 ] [ 10:39 صبح ] [ قلقلی ] [ نظر ]

فسقلی جان سلام،ممنون حال خوشی داشتم از بودن با هم خاصه از یادآوریهایی که از حرم امام رضا(ع)وسفرمان کردیم به قول استاد الهی قمشه ای :"در پاسخ اینکه معصومین را کجا ببینیم؟" 

میفرمایند:"فی قلوب من والاه قبره""هرکجا شما دلتان با اوپیوند برقرارکند،او آنجاست،بایدکسی را زیارت کرد که دوستدار آن معصوم است،وی همانجاست."

الهی همیشه دوست واقعی هم باشیم.گل تقدیم شما 


[ یکشنبه 92/10/15 ] [ 11:31 صبح ] [ قلقلی ] [ نظر ]

فسقلی جان دیشب تا  خبر دادی که کانال3 در مشهد برنامه دارد،رفتم سراغ تلویزیون تا روشن کردم زایرین، گنبد طلا،پنجره فولاد،در ورودی حرم،ضریح طلای امام رضا(ع)را که دیدم عجیب غریب هوایی شدم آنقدر که گویا باز رفته بودم برای زیارت در حرم امام رضا(ع) سلام میدادم هرکجا در ورودی یا کنبد طلا را میدیدم ودعا میکردم،انگار با هم رفته بودیم زیارت و من جایی که تنه نخورم ایستاده بودم حتی گاه دلم میخواست زایرین امام رضا بهم تنه بزنند اما تنها یادشان بود وتصاویرشان نه خودشان.اشک میریختم وخدا را ته حرمت ضامن آهو قسم میدادم،برای طفلی که تازه به بیماری دیابت مبتلا شده ،همه بیماران وملتمسین دعا،برای مادر وخواهرانم برای تو وآن مهربانی که آخرین بار در عین ناباوری به مددشان زایر امام رضا(ع)شدیم وهمه وهمه دعا کردم،چه حال خوبی بود،خدا را شکر این بار فقط با پای دل، عجب زیارتی کردم،خدا راشکر،انشاالله به زودی به آستان مطهر امام رضا(ع)شرفیاب شویم.انشاالله       


[ چهارشنبه 92/10/11 ] [ 11:29 صبح ] [ قلقلی ] [ نظر ]

میدانی چیست فسقلی جان؟خودم میدانم هرسفر که میرویم بازگشتی دارد ولی آنقدر این سفر کیف داشت وحال آمدم که کاش هرگز تمام نمیشدمؤدب

http://photo.aqr.ir/Portal/Picture/ShowPicture.aspx?ID=4d4251b1-784f-4b84-8fd0-ac61f5807742

وقتی میرفتیم همش فکر میکردم زمان زیارت کم است ولی نمیدانم چطور حس سبکبال شدم با دیدن گنبد،ضریح ومرفد امام رضا(ع)عجیب حس زیبایی بهم دست داد که آرزو بیکردم وفکرش را هم نمیکردم چنین حالی را پیدا کنم،نمیگویم سیر شدم که مشتاقتر برای سفر دوباره ام انشاالله به زودی  دوباره قسمت شود.باز هم لحظه ی بازگشت که به فرودگاه رسیدیم آرزو میکردم تازه آمده بودیم فرودگاه تا راهی مشهد شویم،الهی سبکبال ولی با دستی پر بازگشته باشیم انشاالله،زیارتت قبول حق فسقلی جان،الهی بزودی دوباره ودوباره ها مهمان امام رضا(ع)وحرم دیگر بزرگان خدا،حتی الهی بزودی راهی مکه وکربلا بشوی بسلامت.بابت این سفر عزیز وپاک اول سپاسگزار خدا و خود امام رضا(ع)بعد تو و آن بنده ی مخلص خدا که عامل خیر شدند تا در اوج ناباوری عازم این سفر شویم هستیم الهی سلامت وحاجت روا بخیر باشید انشااللهتبسم


[ چهارشنبه 92/10/4 ] [ 1:15 عصر ] [ قلقلی ] [ نظر ]

تنها جمعه را که مشهد بودیم ، از هراس از دست ندادن زمان مانده ی زیارت، من حرم نیامدم ، در هتل ماندم، تو نیز با دوست مشهدیت بودی،

عصرکه مادرم برای زیارت حرم رفتند، از آنجا از موبایلشان صدای روضه را به ما هم رساندند. چه حال خوبی داشت! ولی مادرم سرمای بدی خوردند، آخرش سرماخوردگی مشهد قسمت مادرم شد وااااای


[ شنبه 92/9/30 ] [ 5:13 عصر ] [ قلقلی ] [ نظر ]

خدا را شکر،باهمدیگر اذن دخول خواندیم ،همه صحنها را رفتیم بجای خودمان وآنها که یادشان آوردیم،یکی یکی سلام به آقا کردیم. چه گریز و زیبایی خوانده شد،پس از آن به راهمان ادامه دادیم،

بین راه گاهی مینشستیم یا گوشه ای میایستادیم و دعا میخواندیم.از در اسماعیل طلا وارد شدیم،سر اقای نخودکی شلوغ بود از دور سلام دادیم وفاتحه هدیه کردیم،رفتیم سر اقای شیخ بهایی،آنجا بامادرم به هم رسیدیم و ایشان تعریف کردندکه وقتی با والدینشان می آمدند قرآن هدیه به روح شیخ بهایی میخواندند،  فسقلی جان یادت میاد خسته بودیم گوشه ای را خالی دیدیم

تا ایستادیم آنجا که روبرو هم ضریح بود،خانمی ویلچیری آوردندوگفتند:"اجازه دهید اینجا بگذارم تا بعد مادرم را باهاش ببرم نزدیک ضریح شما خواستید تا بیایم رویش بنشینید ودعا بخوانید."من روی آن نشستم ولی شما ایستاده بودی ودعا خواندیم وگمی بعد با آن خانم خداحافظی

کردیم والتماس دعا گفتیم وبه زیارتمان ادامه دادیم تا نزدیک وقت نماز.رفتیم برای نماز وغذا هتل.

راستش را بخواهی از بس حرف با امام رضا(ع)داشتم،اول میخواستم با هم که رسیدیم حرم،خداحافظی کنم و گوشه ای بمانم ولی به لطف 

خدا ،همسفر خوبم! زیارت را برایم دلچسبتر کردی.الهی سلامت وحاجت روا بخیر برگردی!دوست داشتنhttp://files.tala.ir/gallery/100/IMAGE634843548860312500.jpg


[ پنج شنبه 92/9/28 ] [ 4:59 عصر ] [ قلقلی ] [ نظر ]

بله فسقلی جان یادم است خیلی هاالتماس دعا گفتند الهی خدا سلامتی وبرآورده بخیر شدن حوایجشان را عنایت فرماید.

اما یک نفررا نیز خیلی بایدیادمان باشه دعا کنیم،کسی را که به قول مرحومه ی مادر بزرگ مادرم:"مَلک بود صورت اِنسون "

ازجانب خدا وما در نهایت ناباوری بدین راحتی راهی مشهد الرضا(ع)شدیم.من که همش دعاگویشانم.خداخیرشان دهد انشاالله.


[ دوشنبه 92/9/25 ] [ 3:54 عصر ] [ قلقلی ] [ نظر ]

.فسقلی جان یادت میاد با جه شوقی منتظر دیدن گنبد حرم امام رضا(ع) از پنجره های هواپیما بودیم , اما با اینکه گفته بودی از کدام سمت خواهیم دید،نشد وقتی به فرودگاه مشهد رسیدیم هواپیما اول کمی تا شرایط برای نشستنش مهیا شود در هوایش ماند و من شوخی میکردم میگفتم:"هنوز نرسیدیم من که گنبد را ندیدمتبسم

اما لحظه ی خروج از هواپیما بود، چه حس وحال خوبی داشت قدم روی خاک مشهد الرضا گداشتیم رسیدیم و بیتاب رفتن به حرم بودیم.خدا را شکر این زمان رسید.خدا را صدهزار مرتبه شکر.الهی خدا قسمت همه دوستدارانش کند انشاالله.پیشاپیش زیارتت قبول،التماس دعا


[ شنبه 92/9/23 ] [ 1:49 عصر ] [ قلقلی ] [ نظر ]

فسقلی یادت میاد،با وجود سرمای زیاد آنقدر عاشقانه زیارت رفته بودیم که بی توجه به سردی هوا باهم پیاده رفتیم زیارت.

وقتی رسیدیم سلام دادیم، اولین زیارت را خواندیم روضه ی سوزناک و باحالی بود گوش دادیم. سرمزار آقای نخودکی شلوغ بود همینجور سلام کردیم و فاتحه هدیه کردیم سر مزار آقای شیخ بهایی رفتیم سلام و فاتحه خواندیم. مادرم که به هم رسیده بودیم از کودکی خود تعریف کردند که اینجا قرآن هدیه به روح شیخ بهایی میخواندند.

از در ایوان طلا وارد شدیم مانند همیشه شلوغ بودتا 50متری ضریح رفتیم ولی نزدیکتر رفتنمان بخاطر ازدحام جمعیت ممکن نبود.

دستهای من مانند گلوله ی برفی یخ کرده بود، وقتی دستم را با دستان گرمت گرفتی هردو شاد شدیمخیلی خنده‌دار

 

خدایا شکرت که توفیق رفتن به حرم امام رضا(ع)را روزیمان فرمودی، الهی خدا حوایج قلبی همه را برآورده بخیر فرماید. انشاالله. الهی به امید سفرهای دیگر.


[ شنبه 92/9/23 ] [ 1:30 عصر ] [ قلقلی ] [ نظر ]
<      1   2   3      >
.: Weblog Themes By WeblogSkin :.
درباره وبلاگ

موضوعات وب
نویسندگان
لینک های مفید
امکانات وب

--------


بازدید امروز: 4
بازدید دیروز: 10
کل بازدیدها: 100397