پچ پچهای چندتا رفیق |
شب عید. شب میلاد امام حسن عسگری. شب میلاد پدر امام زمان(عج). امشب اعظم دعوتم کرده بود خونشون . جشن میلاد داشتن. ولی چیکار کنم مامان خانوم دستور دادن همه توی خونه سر پستهاشون به وقت حاضر باشن.خیلی دلم میخواست برم ولی با یه دماغ سوخته رفتم خونه. تا رسیدم خونه: مامان خانوم مونده بود و یه دستمال گردگیری تووی دستش. منم که مات شده بودم به داد کدومشون برسم.......عجب شیرینی و شکلاتهایی از دستم رفت...... [ دوشنبه 91/11/30 ] [ 10:33 عصر ] [ قلقلی و فسقلی ]
[ نظر ]
|
|
[ فالب وبلاگ : وبلاگ اسکین ] [ Weblog Themes By : weblog skin ] |